#حضرت_ابوالفضل_ع #مرحوم_نادم (مرحوم سیروس مناف زاده ، ابوی گرامی جناب جواد مناف زاده )
من نه بیهوده در این معرکه سردار شدم
رنجها برده بدین رتبه سزاوار شدم
مکتبِ سرخ تو آموخت جوانمردی را
تا که با خیلِ عدو واردِ پیکار شدم
ساقیِ اهل حرم ، حاجبِ دربارِ شهی
هم رئیسُ الوُزرا و هم علمدار شدم
هفده منصب عطا کردی از آن فخرم نیست
فخرم این است غلامِ شهِ ابرار شدم
داد امان نامه در این دشت مرا ابنِ زیاد
به خیالش که پیِ دِرهم و دینار شدم
گفتم امنیّتِ من پیشِ حسین ابنِ علیست
من در اردوی حسین سَرور و سالار شدم
حاملِ نامه که بُد شمر ، نمودم پرخاش
او سوی لشگر و من جانبِ دربار شدم
من که در مکتبِ تو درس وفا میخواندم
بهرِ میثاق که بستیم وفادار شدم
واردِ آب شدم تشنگیت یاد آمد
تشنه بیرون شدم و صاحبِ ایثار شدم
مانعِ وصلتِ معشوق بُد اندر تنِ من
دستهایم ، چو جدا گشت سبکبار شدم
سر شکسته نشدم گر چه شکستند سرم
چون شکستند سرم محرمِ اسرار شدم
منصبِ باب الحوائج نگرفتم بیجا
پسرِ فاطمه را یار و مددکار شدم
رخصتم حیف ، ندادی کنم ابرازِ هنر
از مُداراست بدین حال گرفتار شدم
گرزِ آهن به سرم نوفلِ لا مذهب زد
زین تهی گشت ز من ، طالبِ دیدار شدم
هِشتم از کف سر و جان در رهِ حریّتِ خود
پیشِ احرار از آن شهرهء بازار شدم
بخت و اقبال ببین فاطمه آغوش گشود
اندر آن لحظه که از اسب نگونسار شدم
سینه مجروح ، رخش نیلی و گیسوش سفید
واله از فتنهء این گنبدِ دوّار شدم
گفتم ای مام چرائی تو چنین افسرده
گفت از کینهء آن ثانی بدکار شدم
(نادما) باب الحوائج صله ای داد از آن
پیشِ ارباب سخن نادره گفتار شدم.
التماس دعای فرج
نوحه واشعاری درموردشهدا و اسرای کربلا